سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از دانشمندان سؤال و با حکیمان گفتگو و بافقیران همنشینی کنید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

آراز(شعر.داستان...)

در آغوشم بودی قطره اشکی به گونه ات لغزید خواستم با انگشتانم اشک را پاک کنم اما...اما آن قطره اشک برایم آشنا بود یادم آمد آن هنگام که خداوند تو رو آفرید خاک تو را با اشکهای من سرشت.راستی به گونه های خیس من نگاه کن اشکهای من برای انگشتان تو آشنا نیست


زینب ::: پنج شنبه 88/5/15::: ساعت 4:48 عصر

من ساده

دوس دارم دیگه بیای منو از اینجا ببری

با نگاهت منو تا اون ور دنیا ببری

 

دوس ارم بدون قایق بیای اما مهربون

دسمو بگیری و تا لب دریا ببری

 

داره پاییزمی شه اما تو هنوز نیومدی

وعده دادی که منو تا شب یلدا ببری

 

نکنه رای تو رو شکوفه های سیب زدن

نکنه موندی که من رونبری یا ببری

 

خواب دیدم حرفا و هدیه ها مو پس فرستادی

دوس داری قیمت منتارو بالا ببری

 

این تویی همون کسی که واسه من نوشته بود

خواب نداری تا منو اون ور ابرا ببری

 

من ساده رو بگو دلو سپردم دس تو

سرنوشتمو دادم به دست تو تا ببری


زینب ::: پنج شنبه 88/5/15::: ساعت 4:41 عصر

بیا عصاره حیدر

به انتظار و امیدی نشسته ام که بیایی

بیایی و گره از کاربسته ام بگشایی

دلم گرفته از این جمعه های خلوت و غمگین

دلم گرفته از این لحضه های جدایی

غبار آمدنت را ندیده قطره ی اشکی

اشاره ای به ظهورت نکرده دست دعایی

بیا عصاره حیدر بیا چکیده زهرا

بیا که بوی رسولی بیا که نور خدایی

شب غریبمان می شود به یاد تو روشن

تویی که در همه شبها چراغ خانه ی مایی

میان خش خش هجرت به گوش عابر پاییز

صدای سبز بهاری سلام پنجره هایی




زینب ::: پنج شنبه 88/5/15::: ساعت 4:39 عصر




حکیمه ::: پنج شنبه 88/5/15::: ساعت 2:6 عصر

چند شعر برای امام زمان:

چو گذر کنی از این ره
نظری به زیر پا کن
به رهت نشسته ام من
نگهی به این گدا کن
من بی نوای مسکین
ز فراق تو مریضم
تو بیا و درد من را
به  وصال خود دوا کن
دلم از غم تو خون شد
ز دو دیده ام برون شد
قدمی به چشم من نه
دل من ز غم رها کن
بنگر که روز محشر
شده از غم فراقت
شب تار من ز نور
رخ خویش با صفا کن
چه کنم ربوده دوری
ز دلم دگر صبوری
بفکنده تو پرده از
 چهره و حاجتم روا کن
به گدای خود تو شاها
نظری به ما ز احسان
دل غم رسیده ام را
تو به غمزه ای شفا کن...

***********************************

                                       

پژمرده ام ای بهار کی می آیی

خورشید در انتظار کی می آیی

از ظلم، شب تیره شده روز بشر

ای وارث ذوالفقار کی می آیی

***********************************

روزی تو خواهی امد از کوچه های باران

تا از دلم بشویی غم های روزگاران

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

 چه بگو یم که غم از دل برود چون تو بیایی

***********************************

بی ارزشم و جز تو خریدار ندارم
گیرم بخرندم به کسی کار ندارم
 من مشتری یوسف و در دست کلافی
جز رشته دل بر سر بازار ندارم



حکیمه ::: پنج شنبه 88/5/15::: ساعت 2:3 عصر




حکیمه ::: سه شنبه 88/5/13::: ساعت 9:13 عصر

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم

و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است

میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...

میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود

 میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما

عذاب آور...

بر گرفته از سایت:love-siick.blogfa.com/‎

 

 




حکیمه ::: سه شنبه 88/5/13::: ساعت 9:11 عصر

   1   2      >
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 1


بازدید دیروز: 7


کل بازدید :100871
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : حکیمه[54]
نویسندگان وبلاگ :
زینب[14]
امیر[0]

من حکیمه هستم ...17 سالمه... من تازه این وبلاگ رو درست کردم اگه می خواین به عنوان نویسنده به من کمک کنید برام ایمیل بفرستید... hakimeh_m@yahoo.com
 
 
>>آرشیو شده ها<<
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<