یه دلم می گه برم برم
یه دلم میگه نرم نرمطاقت نداره دلم
بی تو چه کنم؟
پیش عشقی زیبا زیبا
خیلی کوچیکه دنیا دنیا
با یاد توام هرجا هرجا
ترکت نکنم
سلطان قلبم تو هستی تو هستی
دروازه های دلم را شکستی
پیمان یاری به قلبم تو بستی
با پیوستی
اکنون اگر از تو دورم به هر جا
بر یار دیگر نبندم دلم را
سرشار از آرزو و تمنا
ای یار زیبا
این داستان خودمه که نوشتم...دنباله ای برای هری پاتر و شاهزاده دورگه....
فصل یک تا پنج ر ومی ذارم...
لطفا بخونین و نظر بدی....
http://www.4shared.com/file/120291476/d8f48c1f/hpp1-5.html
آن دم که با تو ام
ای آنکه زنده از نفس توست جان من
آن دم که با توام، همه عالم ازان من
آن دم که با توام، پُِرم از شعر و از شراب
میریزد آبشار غزل از زبان من
آن دم که با توام، سبکم مثل ابرها
سیمرغ کی رسد به بلندآسمان من
بنگر طلوع خندهی خورشید بر لبم
زان روشنی که کاشتی ای باغبان من!
با تو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است؟
خود خواندهای به گوش من این، مهربان من